شنبه 05 مهر 1404

  • تاریخ : 1402/09/22 - 08:43
  • تعداد بازدید : 34
  • تعداد بازدیدکنندگان : 33
  • زمان مطالعه : 15 دقیقه

فضلیت گرایی وظیفه گرایی و غایت گرایی سه رویکرد حاکم بر اخلاق باور فقهی

در بیست و ششمین کرسی علمی ترویجی پژوهشگاه در راستای چهارمین همایش علوم انسانی – اسلامی، پژوهش و فناوری همزمان با هفته پژوهش مطرح شد.

به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه قرآن و حدیث، در بیست و ششمین کرسی علمی ترویجی پژوهشگاه با عنوان "اخلاق باور فقهی: رویکردها و اصول" از سلسله کرسی های علمی ترویجی پژوهشگاه قرآن و حدیث در راستای چهارمین همایش علوم انسانی - اسلامی، پژوهش و فناوری که همزمان با هفته پژوهش ۱۴۰۲ در تاریخ ۲۰ آذر برگزار شد حجت الاسلام دکتر سیدمحمدباقر میرصانع، عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث در تبیین مفاهیم اصلی موضوع بحث گفت: «اخلاق» علمی است که دربارۀ ارزش‌ها و الزامات حاکم بر ساحت‌های اختیاری انسان بحث می‌کند. «اخلاق باور» به دنبال یافتن ارزش‌ها و الزامات اخلاقی حاکم بر باورهای انسان و نحوه دستیابی به باورها است.

وی افزود: پیش‌فرض اساسی در اینجا این است که باورمندی، حفظ و از دست دادن باور امری اختیاری است. اخلاق باور از این بحث می‌کند که چه زمانی بر اساس چه میزان ادله می‌توان به امری باور آورد یا باوری را رها کرد. «اخلاق باور فقهی» به دنبال یافتن ارزش‌ها و الزامات اخلاقی حاکم بر باورهای فقهی و نحوه دستیابی به این باورها است.

ایشان در ادامه اظهارداشت: باور فقهی هر گونه حکم یا گزاره‌ای است که فقیه به عنوان عالم فقه به آن دست پیدا می‌کند، آن را حفظ می‌کند یا احیاناً رد می‌کند. احکام و گزاره‌هایی که نتیجه کار علمی فقیه است و به آنها باور دارد و در قالب فتوا به دیگران توصیه می‌کند. در این بحث ما متمرکز بر خود فقیه هستیم و نه مقلّدان.

وی در بیان مسائل اخلاق باور فقهی گفت: مسائل اخلاق باور فقهی به طور اجمال عبارتند از پرسش‌هایی از این دست؛ چه زمانی اخلاقاً صحیح است باوری فقهی را بپذیریم و بر اساس آن عمل کنیم و بر اساس آن فتوا دهیم؟ اصل اولی اخلاقی درباره باورهای فقهی چیست؟ غایت و هدف باورهای فقهی چیست؟ آیا فقیه هر باور فقهی که از متون استنباط شده را باید در اختیار مقلّدان بگذارد یا ملاحظاتی در این بین وجود دارد؟ آن ملاحظات چیست؟ آیا اخلاقاً صحیح است که امری مشکوک و بدون دلیل و قرینه کافی را به عنوان سنت عملی ائمه به مردم القا کرد یا در مقابل آن سکوت کرد؟ از سوی دیگر آیا اخلاقاً صحیح است امر صحیحی را تبلیغ و ترویج کرد که به مصلحت دین یا مردم یا گروه خاصی نیست؟ و یا مفسده‌ای را به دنبال دارد؟

حجت الاسلام میرصانع با تأکید بر اینکه در سنت فقها به این مباحث پرداخته شده و آنچه مغفول مانده دسته‌بندی و صورت‌بندی مباحث است، ادامه داد: در سه بحث از مباحث فقهی و اصولی می‌توان به مباحثات فقها درباره اخلاق باور فقهی رسید؛ ۱. اجتهاد و تقلید ۲. اصول عملیه به خصوص ذیل اصلی برائت عقلی و ۳. بحث از اهداف و اغراض فقه.

ایشان تصریح کرد: آنچه در ادامه به آن خواهم پرداخت بیشتر برداشت و استنطاق از کلمات علما است و برخی از رویکردها یا اصولی که در ادامه مطرح خواهد شد لزوماً به معنای پذیرش آن از سوی فقها نیست. اما از برخی عبارات آنها آن رویکرد و اصل استشمام می‌شود و در بحث علمی لازم است همه وجوه لحاظ شود هرچند  قائلی برای آن بالفعل شناخته نشده باشد.

دکتر میرصانع درباره انگیزۀ پرداختن به این موضوع نیز گفت: آنچه موجب پرداخت بنده به این موضوع شد، برخی نسبت‌های اشتباه و ناروایی است که به فقها داده شده که ملاحظات اخلاقی در استنباطات خود نداشته‌اند و به این مباحث التفات نداشته‌اند. برخی همچون وحید بهبهانی قواعد و اصول اخلاقی و معرفتی را حاکم بر اجتهاد می‌داند و بیان کرده است. آنچه می‌توان به عنوان نقصی در کار فقها دید، نپرداختن به این مباحث ذیل بحثی خاص به اخلاقیات استنباط و باور فقهی است.

عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن حدیث، در ادامه در تبیین وجوه ممکن در رویکردها و اصول اخلاق باور فقهی گفت: اولین رویکرد، رویکرد فضیلت‌گرایانه است. در این رویکرد زمانی باورمندی به حکم یا گزاره‌ای فقهی موجه خواهد بود که مطابق یا برخاسته از فضیلتی همچون عدالت، ورع، ملکه قدسی باشد. اصل مبنایی در این رویکرد عبارت است از «آنگاه پذیرفتن یک حکم فقهی اخلاقاً صحیح است که منطبق یا برخاسته از فضایل مرتبط با استنباط احکام فقهی باشد که عبارتند از عدالت، ورع، قوّه ربانی و ملکه قدسی است.»

وی در ادامه اظهار داشت: این امر تلازمی با عدم امکان تبیین هنجار و اصول اخلاقی برای استنباط احکام شرعی ندارد همچنان که استدلالات فقهی علما و تصریحات برخی از آنها شاهد این امر است. هر تبیین علمی باید توجیه، استدلال و قرینه‌ی علمی داشته باشد. در حقیقت قوه قدسی در صورتی پذیرفته است که بتواند باورهای موجّه و قابل تبیین علمی ارائه دهد و صرف ارجاع به ملکه قدسی قابل قبول نیست. وجود ملکه قدسی هدایت‌آور است ولی تضمین کننده عصمت از خطا نیست، چرا که ملکه قدسی جزء مقتضی یا رافع مانع است، اما تمام کننده مقتضی و رافع همه موانع نیست.

ایشان افزود: از این رویکرد نباید برداشت افراطی داشت بلکه ملکه ورع، عدالت و ملکه قدسی بعد از تمام بودن ادله فقهی، اطمینان حداکثری از خطا ایجاد می‌کند و آن را به لحاظ اخلاقی موجه می‌کند.

و در تبیین رویکرد وظیفه‌گرایانه اظهار داشت: در این رویکرد قواعدی اساسی وجود دارد که باورمندی به حکم یا گزاره‌ای فقهی موجه خواهد بود که در چارچوب آن قاعده یا قواعد اساسی باشد. فقها این قاعده اساسی را با توجه رابطه انسان و خدا تبیین کرده‌اند. ما عبد خداوند و خدا مولای ماست و قاعده اساسی این است که ما تمام رفتارهای اختیاری خود را به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که همیشه این جایگاه حفظ شود.

حجت الاسلام دکتر میرصانع گفت: اصل مبنایی در این رویکرد عبارت است از «آنگاه پذیرفتن یک حکم فقهی اخلاقاً درست است که قرائن و شواهد متنی و غیرمتنی بر اساس ملاحظه خداوند به عنوان یک مولای عرفی یا فراتر از آن در نظر گرفته شود. هر آنچه میان مولا و عبد عرفی یا مولای خاص که حق الطاعه دارد موجب باورمندی و حفظ و دست کشیدن از باور می‌شود می‌بایست اخلاقاً در باورهای فقهی به آن ملتزم بود».

وی افزود: در این رویکرد دو تقریر وجود دارد؛ تقریری که رابطه ما و خداوند را رابطه مولا و عبد عرفی می‌داند و  شهید صدر با انتقاد از این رویکرد رابطه را رابطه عبد و مولای ویژه می‌داند و نه مولایی مانند دیگر موالی.

ایشان در تبیین رویکرد غایتگرایانه گفت: در این رویکرد خداوند به عنوان قانون‌گذار لحاظ می‌شود و پذیرش باوری اخلاقی است که خیر و هدف صحیحی را دنبال کرد. شاید این امر در گزاره‌های اخباری صحیح نباشد ولی احکام فقهی که مصلحتی را به تصریح فقها دنبال می‌کنند، باور یافتن به آنها باید بر اساس مصلحت یا دفع مفسده‌ای باشد. در این رویکرد اصل مبنایی عبارت است از «آنگاه پذیرفتن یک حکم فقهی اخلاقی است که خداوند در جعل آن حکم به مثابه یک قانونگذار و مرشد به خیر لحاظ شود. اخلاقاً زمانی مجاز به پذیرفتن یک باور فقهی هستیم که خداوند را قانون‌گذار دانسته، مقدار احتمال و محتمل را در نظر گرفته و امکان غایتی درست و صحیح برای آن مفروض باشد.»

وی افزود: فقها قبل از پرداختن به استنباط و عملیات فقهی باید رویکرد و اصول اخلاق باور فقهی خود را انتخاب کرده و در استنباط فقهی به آنها ملتزم باشند. اخلاق باور فقهی از مقدمات کار فقهی است که در تمام استنباطات و فتوایی می‌تواند خود را نشان دهد. اخلاق باور فقهی در حقیقت به فقیه می‌گوید چه زمانی اخلاقاً می‌تواند بر اساس ادله باوری را بپذیرد و بر اساس آن فتوا  دهد. می‌توان متناسب با آن هر دانشی، اخلاق باور متناسب با آن را توصیه کرد.

حجت الاسلام دکتر سیدمحمدحسن حکیم عضو هیات علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث که به عنوان ناقد در این کرسی علمی حضور داشت گفت: نسبت به مطالب دوست بزرگوارم جناب حجت الاسلام دکتر میرصانع أولا باید تشکر وقدردانی کنم؛ اصل ورود به حوزه های نوین و امروزین در مواجهه با بحث فقهی  مبارک و ارزشمند است. چنانکه پی جویی و تتبع در این دست مسائل نیز امری سخت و صعب است. وهمتی والا و انصرافی تام نسبت به پژوهش می خواهد.

وی گفت: عنوان این بحث گرفتار نوعی ابهام است و نیاز به تبیین موضوع دارد. این ابهام از دو جهت است : یکی از جهت واژه «فقهی» ویکی از جهت ترکیب «اخلاق باور».

ایشان افزود: مقصود از فقهی در این ترکیب مردد میان مفاهیم متعددی است که از آن جمله است: ۱. باور فقیه ۲. باور به فقیه؛ خود «باور فقیه» مصادیق متعددی را در بر می گیرد: پیش فرض های حاکم بر اندیشه فقیه و اصول حاکم؛  یا فرایند دانشی تفقه؛ یا نتاج فقهی که تابع فرایند دانشی تفقه حاصل می آید؟ همین طور است ماجرا در مورد «باور به فقیه» در این معنا بر خلاف معنای پیشین که باور خود فقیه محل مطالعه بود و خود اقسام و مصادیق متعدد داشت، «باور به فقیه» موضوع مطالعه قرار می گیرد. یعنی «مخاطب فقیه» موضوع مطالعه است، مخاطب نتاج استنباطی فقیه موضوع مطالعه اخلاقی قرار می گیرد. برای این محور نیز حداقل دو حوزه و دو مصداق می توان در نظر گرفت: یکی التزام خود فقیه در قبال نتایج استنباطی خودش؛ و حوزه دیگر،  التزام دیگری به نتایج حکمی فقیه است که می تواند موضوع مطالعه قرار گیرد. به نظر می رسد هر کدام از این حوزه ها مؤهلات بحثی خاص خود را خواهد داشت و مبادی و مقدمات متفاوتی دارد.

دکتر حکیم در مورد اخلاق باور در عنوان این کرسی گفت: در این عنوان ترکیب «اخلاق باور» هم ابهام دارد. البته منشأ ابهام آن آقای دکتر میرصانع نیست بلکه عامل پیدایی ابهام در ترکیب «اخلاق باور» مسامحه و سهل انگاری و بی انضباطی دانشی روشنفکران معاصر در به کاربستن این ترکیب و مواجهه سلیقه ای با آن است که موجب ابهام معنا شده است. با توجه به این نکته به نظرم جاداشت تبیین روشن و مصداقی از «اخلاق باور» ارائه می شد که رافع ابهام شود، باید ببینیم «اخلاق باور» اساسا به دنبال چیست؛ بعد ببینیم که آیا عنوان قابلیت تصدیق دارد.

حجت الاسلام حکیم در باره اخلاق باور گفت: اصل ایده «اخلاق باور» دیدگاهی بوده که کلیفورد ارائه کرده است. این ایده اگرچه از مباحث میان رشته ای در میانه اخلاق، روانشناسی، فلسفه ذهن و معرفت شناسی است اما موضوع پژوهش روشن دارد: موضوع آن حرکت ذهن است از مبدأ تحلیل اخلاقی و ارزش داوری اخلاقی و مقصود کلیفورد از باور نیز «تصدیق» است؛ امری که می تواند بر پایه ادله کافی در ذهن انسان پدیدار شود و می تواند با ادله ناکافی هم در ذهن انسان پدیدار شود. کلیفورد می گوید: اگر ادله نا کافی باشد تصدیق اخلاقا قبیح است.

حکیم در ادامه توضیح اندیشه کلیفورد افزود: توجه داشته باشید این تبیین نشان می دهد دانش و علم خارج از موضوع قبح اخلاقی کلیفورد است. زیرا قبح اخلاقی او در مورد «تصدیق تابع ادله ناکافی» است؛ در حالی که دانش بدون ادله کافی معنا ندارد، دانش و علم تابع دلیل تام پدیدار می شود. علم، تصدیق تابع مقدمات روشن و کافی است، علم احراز و کشف واقع است. تصدیق تابع علم عملی اخلاقی است حتی در نظر کلیفورد؛ در حالی که تصدیق تابع ادله نا کافی یعنی تبعیت از حدسیات، ظنیات و احتمالات؛ تصدیق تابع اینها اخلاقی نیست.

دکتر سیدمحمدحسن حکیم در تبیین جایگاه دانشی ایده کلیفورد گفت: دقت داشته باشید که این رویکرد را دیگر اندیشمندان پس از کلیفورد نقد کرده اند و دیدگاه وی را افراطی توصیف کرده اند. در حقیقت امروزه این نظر و دیدگاه اخلاقی در نگاه پژوهندگان این حوزه، یک نُرم و نَوسانی تابع «طبیعت موضوع» دارد. زیرا برخی موضوعات اساسا ظرفیت یا ضرورت تمهید ادله کافی را ندارد و به طبیعت حال از قاعده ی اخلاقی کلیفورد استثناء شده است.

حجت الاسلام دکتر حکیم در ادامه گفت: با توجه به این نکته مقدماتی وقتی می فرمایید «اخلاق باور فقهی»، طبیعتا  شامل فرایند تحلیلی و دانشی استنباط نمی تواند باشد. از آن رو که فرایند تحلیلی و دانشی استنباط قواعد و چهارچوب های دانشی است، که علوم دیگر متکلف اثبات و نفی آن هستند. دقت کنید علم اخلاق برای ما «حجیت ظهور» را اثبات یا نفی نمی کند! اثبات و نفی «حجیت ظهور» کار عالم اصولی است که بر پایه «سیره عقلاء» و ادله متناسب آن و مقتضیات دانشی و... این مهم را به انجام می رساند. همین طور این که این متن ظاهر در فلان معناست را هم اخلاق بر عهده نمی گیرد! این کار فقیه است که «اصل ظهور» را تطبیق کند و از متن استظهار کند.

وی اظهار داشت: مطالعه مبتنی بر مبادی و مبانی و جوانب بحثی اصطلاح «ملکه» نزد فقیهان و اصولیان نشان از آن دارد که در مقام سخن گفتن از مؤهلات استنباط به عنوان یک فرایند دانشی هستند نه به عنوان یک فضیلت. اگر چنین باشد با توجه به مقدمات طرح شده اساسا بحث از ملکه خارج از موضوع مطالعه «اخلاق باور» خواهد بود.

ایشان گفت: اگر مقصود شما و موضوع پژوهش شما بر پایه عنوان «اخلاق باور فقهی» باور و التزام مکلف به نتایج استنباطی فقیه ـ یعنی احکام فقهی ـ است؛ معنا دارد. البته عنوان باید این گونه اصلاح شود که بفرمایید: «اخلاق باور تقلید فقهی یا تقلید از فقیه». و معنا و موضوع آن این گونه متصور می شود که آیا تبعیت و التزام به احکام استنباط شده توسط دیگری عملی اخلاقی است یا خیر ؟ جواب هم روشن است: اگر ادله و مقدمات کافی است که هست و اصولیان و فقیهان در باب آن پیش تر هم بحث کرده اند، بله اخلاقی است؛ اما اگر از سر ذوق و سلیقه و بازی های نفسانی است؛ خیر، عملی غیر اخلاقی است. نکته جالب این است که اساس این توجه برآمده از بحث های خود فقیهان و اصولیان بوده است. و اگرنه با این تعابیر، اما نفس مفاهیم را طرح نموده و ارزش داوری اخلاقی نموده اند. این حوزه از حوزه هایی است که ممکن است بپذیریم اولا وبالذات متولی آن اخلاق است. اگرچه دیر دارد تولیت می کند اما اهلا بکم.

سیدمحمدحسن حکیم در بخش دیگری از نقدهای خود گفت: اگر مقصود از عنوان «اخلاق باور فقهی» باور فقیه به نتاج استنباطی خود او باشد محل اشکال است.چون تبعیت و التزام، لازم ذاتی علم، قطع و انکشاف واقع است !

ایشان در جمع بندی مطالب بر اساس مقدماتی که طرح کرده بود گفت: با توجه به این توضیحات و محدوده ها مباحثی که معنا دارد عنوان «اخلاق باور فقهی» را بر آن تطبیق کنیم و توقع داشته باشیم با این عنوان در مقام بحث از آن هستید می شود: ۱. باور مکلف به نتایج حکمی استنباطات فقیه ۲. باور فقیه به پیش فرض های حاکم بر بحث فقهی مثل مبادی کلامی و اصول اخلاقی و... . و این بدان معناست که در مباحثی که شما مطرح فرمودید، بحث «ملکه اجتهاد» اساسا خارج از موضوع بحث خواهد بود. چون موضوع آن مؤهلات و فرایند استنباط و کیفیت تحقق آن است که بحثی دانشی است. دقت کنید، تاکید می کنم قید «قدسی» بودن یا نبودن ـ که تذکری اختلافی است و مبدأ آن هم روشن است ـ کمکی به داخل شدن اصطلاح در بحث شما نمی کند. افزون بر آن دو گروه بعدی در بحث شما یعنی: «وظیفه گراها» و «غایتگراها» همه بدان ملتزم اند. پس با خارج کردن «ملکه اجتهاد» می ماند دو فاکتور بعدی که مطرح کردید. من بعید نمی دانم که این دو شاخص را که مطرح کرده اید بتوان مورد مطالعه از زاویه «اخلاق باور» قرار داد. چراکه این دو مطلب که از کلمات فقیهان و اصولیان اصطیاد کرده اید در حکم پیش فرض های بحث فقهی و اصول حاکم است که پیش تر عرض کردیم می تواند داخل در بحث باشد. البته باز هم تأکید می کنم خود فقیهان و اصولیان بدان توجه داشته و مباحث مرتبط بدان را سامان داده اند. پس حوزه بحث مورد نظر شما در این فرض ـ با صرف نظر از مسامحه بسیاری که در عنوان و تعابیر تان موجود بود ـ، ناظر به پیش فرض های فقیه یا بحث فقهی می شود. بر این پایه عنوان باید این گونه باشد: «اخلاق باور پیش فرض های حاکم بر ذهنیت فقیه».

لازم به ذکر است بیست و ششمین کرسی علمی ترویجی پژوهشگاه و ششمین جلسه از سلسله برنامه های هفته پژوهش ۱۴۰۲ با عنوان "اخلاق باور فقهی: رویکردها و اصول" در راستای چهارمین همایش علوم انسانی اسلامی، پژوهش و فناوری، با حضور حجت الاسلام دکتر سیدمحمدباقر میرصانع، عضو هیأت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث به عنوان ارائه کننده و حجت الاسلام دکتر سیدمحمدحسن حکیم، عضو هیات علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث به عنوان ناقد و دکتر محمدامین خوانساری، عضو هیات علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث به عنوان مدیر جلسه، با مشارکت و همکاری مجمع پژوهشگاه های علوم انسانی - اسلامی و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و دبیرخانه هیات حمایت از کرسی های نظریه پردازی، نقد و مناظره شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیته دستگاهی پژوهشگاه و دانشگاه قرآن و حدیث در روز دوشنبه ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۲ از ساعت ۱۳ تا ۱۵ به صورتحضوری و وبیناری در سالن جلسات پژوهشگاه قرآن و حدیث برگزار شد.

  • گروه خبری : معارف,پژوهشگاه قرآن و حدیث
  • کد خبر : 1642
کلمات کلیدی
مدیر سایت
خبرنگار

مدیر سایت

صوت خبر